رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی…. .. گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی …… گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی ….! گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی !
————————-
شیش تیغ کردم دارم به خودم میرسم مامانم اومده میگه جایی میخوای بری؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم امشب شب قدره ملائکه ها میان پایین خوش تیپ کنم شاید بتونم مخ یکیشونو بزنم!..
————————–
سوال پرسیده ، یکم مکـث کردم ، میگه داری فکر میکنی ؟!میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ صبر کن داره Load میشــه…
—————————
دارم پمپرز پسرمو عوض میکنم شوهرم اومده میگه باز خرابکاری کرده. میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم چک میکنم همه چیز سر جاش باشه خوبیت نداره فردا جلو دختر مردم..
مامانم تلفن زده میگه زود بیا خونه این مانتو رو بگیر ببر برای مامان بزرگت گفتم کجاست؟خونست؟؟؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ گشت ارشاد گرفتتش تو کلانتری محله!
تو متـرو به طرف میگم آقا یه اسپری بزنی ثــواب داره ها!! داریم خفه میشیـم،میگــه اسپری خوشبو کننده؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اسپری تاخیری! که بو عرقت اسلـو موشن دربیـــاد..
خانومم رفت بخوابه گفت آقا محمد میای بخوابی من و بیدار نکنی! گفتم یعنی آروم بیام ؟ گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ مثل گاو بیا بپر رو تخت! گفتم حالا بی اجازه من میری فیسبوک پدر سوخته ؟ گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوای نامه کتبی ازت بگیرم ؟ … …خلاصه دعوامون شد رفتیم دادگاه ،طرف میگه میخواید طلاق بگیرید ؟ با هم گفتیم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم اینجا پایه و اساس زندگیمون و بر اساس آرمان های امام راحل پی ریزی کنیم..! بعد دو تامونو با پس گردنی انداختن بیرون..